جدول جو
جدول جو

معنی گل ولگی - جستجوی لغت در جدول جو

گل ولگی
برآمدگی های قرمز رنگ بدن که نوعی بیماری است، نامی برای زنان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ لِ مَ / مُو لا)
خطابی است که بصورت احترام و گاهی تحقیر به درویش میدهند. خطابی است که به درویشان کنند، چون نام او ندانند
لغت نامه دهخدا
(گِ لُ)
پس از طغیان آب در رودخانه یا نهر مقداری رسوبات از خود باقی گذارد که آنرا گل و لای خوانند. عجل. (منتهی الارب) : تسمیل، گل و لای آوردن دلو از چاه. ضطیط و ضطط، گل و لای سخت. تقن، گل و لای چاه. فراش، گل و لای خشک شده بر روی زمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(گَ لُ)
موی سر و زلف. مجموعۀ مو. انبوه موی سر.
- گل و گیس یکدیگر را کندن یا گل و گیس کسی را کندن، گل و گیس ضعیفه را کند
لغت نامه دهخدا
(گَ گَ)
دشکی که در گهواره گذارند (لهجۀ قزوینی) ، دنگ کوچک که زیر طبق و روی سر گذارند (لهجۀ قزوینی)
لغت نامه دهخدا
(باغبانی) گیاهانی را گویند که بواسطه زیبایی برگ یا رنگین بودن برگها بمنظور تزیین در باغها و اطاقها نگهداری میشوند. مهمترین گیاهان گل برگی عبارتند از نخل بادبزنی شویدی (شبتی) بگونیا سرخس سرو موز و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
شل، وحل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گونه ای بیماری که بدن سرخ شده و جوش های نرم و کوچکی در آن
فرهنگ گویش مازندرانی
گل ورد نام منطقه ای است، در موسیقی مذهبی (تعزیه) گل وردی
فرهنگ گویش مازندرانی
اندودن دیواره ی اتاق های قدیمی با مخلوط آب و گل و تپاله ی
فرهنگ گویش مازندرانی
گل گاوزبان
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت مورب و کج کجکی، جنبش، حرکت اریب
فرهنگ گویش مازندرانی
گلایه
فرهنگ گویش مازندرانی